انقلاب ما



بازخوانی آرمان شهدای غواص بعد از چندماه.

یک مرثیه‌ی صد و هفتاد و پنج نفره‌

 ]جا داشت برای تک تک شما صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج غریب، صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج مرثیه‌ای جدا بنویسم.

حق آن بود که پدر رنجور و مادر از رمق افتاده‌تان به یاد غریبی شما خون گریه کنند؛ بلکه همه کسانی که از "آبی" نوشیدند که شما برای دفاع از آن "به آن" زدید ، بر "خاکی" قدم گذاردند که برای پاسداری وجب به وجبِ آن "در آن" زنده به گور شدید، از هوایی تنفس کردند که آسمانش را دروازه‌ی جهنمی برای دشمن ساختید و در سایه دینی زندگی کردند که شما تربیت‌شدگان آن مکــتب‌اید.

حق آن بود نه با افسانه و اسطوره‌های خیالی که با قصه‌ی صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج مردِ سلحشورِ واقعی، کودکان‌مان را به خواب می‌کردیم.

و حق این بود با صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج روایت هنرمندانه، برای صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج سال، هنر تصویر و سینمای ما حرفی تازه برای گفتن داشت.

جا داشت به حقّ یک‌رنگی ظاهر و باطن صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج نفره‌تان، هر کدامـمان مانند جعبه مدادرنگی، صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج رنگِ متضاد نمی‌شدیم.

و جا دارد به یاد وحـدت‌تان، و پشت هم‌ایستادنـتان، ما نیز مرام صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج نفره‌گی پیشه کنیم و " در حضور دشمن" ریش هم را نکشیم و ریشه یکدیگر را نسوزانیم.

به خیال خام خودشان شهید را زنده به گور کردند، نیــــست و نابود. اما تا به امروز، سالی بر ما نگذشته است مگر آن‌ بذری که دشمن سی سال پیش در خاک سرد و نمور خود پنهان نمود، جوانه زد و رشد کرد، ثمر داد و بازگشت.

مرثیه‌تان‌ را باید از زبان خودتان شنید؛ انگار روضه‌ی شما صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج نفر، یکی‌ست.

حتم دارم آن آخرِ کار، سرهنگ بعثی دلش لرزید.آن وقتی که دستور داد دستانـتان را محکم ببندند و شیردلی با آهنگ کـشداری فریاد زد: یا عَلــــــــــــــــی!

و ذکر زیر لبتان، هم‌رنگ سربندتان، یاعلی و یا‌فاطمه شد.

با لگد دشمن وقتی خاکِ کفِ گودال از صورتتان بوسه چید، در آن وانفــسا، ذکر همه نوحه‌ی کوثریِ جماران شد:

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک/ نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک

در حسینیه‌ی گودال، افسوس که دست میدان‌دار بسته بود.      [

 

 

شادی همه شهدای تاریخ اسلام، از عصر رسول‌الله تا عصر بقیه‌الله، صلواتی هدیه بفرمایید.

علی متین فر- 1394




اینفوگرافی زیر همانطور که مشخص است مربوط به آمارهای ازدواج و طلاق و سایر آمارهای مرتبطه ی کشور ماست! البته آمارها مربوط به سال 92 بوده و تصاویر گویای همه چیز خواهد بود.

 برای دریافت تصویر بزرگتر و باکیفیت تر، روی عکس کلیک کنید:


با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما، برنامه مذهبی هیئت عاشقان اهل بیت(ع) خیابان شهید نواب صفوی بابل در شب های ماه مبارک رمضان به شرح زیر اعلام می گردد:

ساعت شروع مراسم: 9:45 الی 11:30 همراه با نماز جماعت، مناجات و سخنرانی

مکان: سیدجلال- مومن اباد- کوچه جلال3-حسینیه محبان الابالفضل(ع)

تاریخ

ایام هفته

ایام ماه مبارک

سخنران

موضوع

21 تیر

شنبه

14 و 15

حجت الاسلام حسینی

وظایف یک دانشجوی مسلمان

23 تیر

دوشنبه

16 و 17

حجت الاسلام منیری

سیاهه عملکرد استکبار بر جامعه ما

25 تیر

چهارشنبه

الی 22

حجت الاسلام حیدریان

آرامش در پرتو عبودیت

30 تیر

دوشنبه

23 و 24

حجت الاسلام قنبرزاده

امام زمان(عج) و آخرامان

1 مرداد

چهارشنبه

25

مهندس اعتصامی

سواد رسانه

2 مرداد

پنجشنبه

26

آقای جبارپور

غرب شناسی

3 مرداد

جمعه

27

آقای منصف

راه شهدا

4 مرداد

شنبه

28 و 29

آقای نقویان

وظیفه هیئات در قبال شعار سال

6 مرداد

دوشنبه

30

آقای گرجی

تعلیم و تربیت اسلامی




برگرفته از سخنان رهبر معظم انقلاب


 گام اول: آشنایی نوجوانان با متن و ترجمه قرآن

واقعیت تلخ این است که قرآن هنوز در جامعه‌ی ما، یک امر عمومی نشده است. همه به قرآن عشق میورزند و احترام میکنند؛ اما عده‌ی کمی همواره آن را تلاوت و عده‌ی کمتری در آن تدبر میکنند.
برای رفع این نقیصه که کاری ممکن و روان است، در گام اول باید جوانان و نوجوانان را با متن و ترجمه‌ی قرآن آشنا کرد و از شربت گوارا و حیاتبخش قرآن، به ذایقه‌ی آنان چیزی چشانید. ۱۳۶۸/۰۷/۲۰


 حفظ قرآن از دبستان شروع بشود
ترتیبی بدهید که بشود بچه‌ها را از کوچکی در دبستان وادار به حفظ قرآن کنند - البته مجبورشان نکنند - جایزه قرار بدهند و مثلاً بگویند هر بچه‌یی که در دوره‌ی دبستان، این‌قدر از قرآن را حفظ بکند، این مقدار امتیاز خواهد گرفت؛ یا اگر کسی در دبیرستان، این مقدار قرآن را حفظ کند، به قدر این واحدها یا این درسها، نمره یا امتیاز مادّی میدهیم. ۱۳۶۹/۱۲/۰۱
من عقیده‌ام این است که حفظ قرآن باید از بچگی شروع بشود، یعنی حدوداً از دوازده سالگی سیزده سالگی؛ التّعلم فی الصّغر کالنقش فی الحجر».۱۳۷۰/۱۱/۰۳

 ناتوانی در روخوانی قرآن از هیچکس پذیرفتنی نیست
وقتی در کشوری، مثلاً بیست یا بیست و پنج میلیون جوان از زن و مرد هست، جا دارد که در میان اینها، اقلاً یک دو، سه میلیون تالی قرآن، با آداب و شرایطش باشد؛ اقلاً یک میلیون از این جوانان، حافظ کلام خدا باشند؛ تعداد معتدٌبهی از جوانان، عارف به معانی قرآن و قادر به فهم الفاظ و ظواهر قرآن باشند؛ تعداد معتدٌبهی، عالم به قرائات مختلف و نوافل قرائت و زینتهای تلاوت قرآن باشند و بدون استثنا، همه‌ی مردم در این کشور، قادر به روخوانی قرآن باشند. این، قاعده است. نمیشود قبول کرد، در کشوری که مردمش معتقد به اسلام هستند، احدی از آحاد مردم - غیر از اطفال بسیار کوچک - باشند که نتوانند قرآن را بخوانند؛ چه رسد به این‌که در نظامی، مردم بر پایه‌ی اسلام زندگی کنند. ۱۳۶۹/۰۱/۱۹

 متأسفانه اکثر مردم ما عربی نمی‌دانند!
آیه‌ای را که تلاوت میکنید، بدرستی معنایش را درک کنید. همین معنایی که یک عربیدان میتواند بفهمد، همین معنای ظاهری را درست درک کنید. این که درک شد، آن وقت در تلاوت، فرصت و قدرت تدبر به انسان دست میدهد. یعنی انسان میتواند آن وقت تدبر کند. و من به شما عرض کنم وقتی که معنای آیه را بدانیم، آن کسی که اهل صوت و آهنگ و لحن و خواندن هست، خودِ این فهم معنای آیه، لحن را هدایت میکند. اگر ما بدانیم چی داریم میخوانیم، هیچ ومی ندارد که نگاه کنیم ببینیم فلان قارىِ فرض کنید که معروف، وقتی این آیه را خوانده، کجا را پایین آورده، کجا را بالا برده، کجا را با رقت خوانده، کجا را با شدت خوانده. نه، ومی ندارد. اگر معنا را فهمیدیم، خود این معنا آدمی را که اهل صوت هست و صدای او آهنگ‌پذیر است و انعطاف آهنگ دارد، صدای او را هدایت خواهد کرد، خودش آهنگ را به ما خواهد داد؛ مثل حرف زدن معمولی.
متأسفانه اکثر مردم ما از الفاظ آیات کریمه‌ی قرآن، مستقیم کمتر استفاده میکنند؛ یعنی اکثر عربی نمیدانند. خب یکی از محرومیتهای ماست. لذا در قوانین کشور فراگیری زبان عربی که زبان قرآن است، یکی از چیزهای لازم فرض شده که این، به خاطر همین است. اگر ما واقعاً بخواهیم معانی قرآن را بفهمیم، مردم معمولی که عربی هم نخواندند، میتوانند مراجعه‌ی به تفاسیر و به ترجمه‌ها بکنند. ۱۳۸۹/۰۵/۲۱

 به محض بیکاری، قرآن بخوانید
ما باید رابطه‌مان را با قرآن روزبه‌روز مستحکم‌تر کنیم. در خانه‌ها قرآن بخوانید. حتی در هنگام بی‌کاری، چنانچه مختصر فراغتی پیدا میکنید، خودتان را به قرآن وصل کنید. هر روز مقداری قرآن بخوانید و آن را فرابگیرید.۱۳۷۰/۱۱/۱۷

 یک نسخه‌ی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید
در آن دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسیر و درس قرآن داشتم؛ به جوانانی که میآمدند، میگفتم که هر کدام از شماها یک نسخه‌ی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایی منتظر کاری میایستید و فراغتی پیدا میکنید - یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت - قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید، تا با این کتاب انس پیدا کنید.
ما در طول هشت سال جنگ، زیر آتش توپ و تفنگ، جوانانی را در جبهه‌ها داشتیم که به مجردی که بر زمین مینشستند و اندک فراغتی پیدا میکردند، قرآنشان را باز میکردند و مشغول تلاوت میشدند؛ یا مثلاً اگر در اتوبوس و یا کامیون نشسته بودند و داشتند میرفتند، قرآنشان را درمیآوردند و بنا میکردند به خواندن.۱۳۷۰/۱۱/۰۳

 روزی ده آیه‌‌ی قرآن بخوانید
قرآن را بایستی از خودمان جدا نکنیم. دائم باید با قرآن مرتبط و مأنوس باشیم. حالا در روایات دارد که هر روز لااقل پنجاه آیه‌ی قرآن بخوانید. این، یکی از معیارهاست. اگر نتوانستید، روزی ده آیه‌ی قرآن بخوانید؛ نگوئید سوره‌ی حمد را میخوانم و این چند آیه‌ی سوره‌ی حمد با چند آیه‌ی سوره‌ی قل‌هواللَّه - یک رکعت - میشود همان ده آیه‌ای که فلانی میگوید. نه، غیر از آن قرآنی که در نماز میخوانید - چه نماز نافله، چه نماز فریضه - قرآن را باز کنید، بنشینید، با حضور قلب، ده آیه، بیست آیه، پنجاه آیه، صد آیه بخوانید.‌۱۳۸۶/۰۶/۲۲

 خود را به تدبر در قرآن عادت دهیم
این‌که حتی قرآن را با صدای خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم کافی است؟ نه. چیز دیگری لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما میخواهد که تدبّر کنیم. عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن به‌صورت تدبّر، اُنس پیدا کنیم، همه‌ی خصوصیاتی که گفتیم حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلی فاصله داریم؛ پس باید پیش برویم. ۱۳۷۳/۱۰/۱۴

 سهل‌انگارانه به آیات نگریستن را کنار بگذاریم
اصلا تدبر برای تفسیر کردن نیست؛ برای فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانه‌ای را دو گونه میتواند تلقی کند: یکی سرسری و با سهل‌انگاری؛ یکی با دقت و کنجکاوانه. این اصلا به مرحله‌ی تفسیر کردن و تعبیر کردن نمیرسد. تدبری که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسری نگریستن در قرآن است؛ یعنی شما هر آیه‌ی قرآنی را که میخوانید، با تأمل و ژرف‌نگری باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبر است و بدون این‌که نیازی به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند - که همان تفسیر به رأی است - خواهید دید که بابهایی را از معرفت، به حسب محتوای آیه - هرچه که محتوای آیه است - باز میکند. ۱۳۷۷/۰۷/۱۸

 آن‌قدر قرآن را از اول تا آخر بخوانید تا ذهنتان با معارف آن آشنا شود
خواندن قرآن، از اول تا آخر، یک چیز لازمی است. باید قرآن را از اول تا آخر خواند؛ باز دوباره از اول تا آخر؛ تا همه‌ی معارف قرآنی یکجا با ذهن انسان آشنا شود. البته معلمینی لازمند تا برای ما تفسیر کنند، مشکلات آیات را تبیین کنند، معارف آیات و بطون آیات الهی را برای ما بیان کنند  ؛ اینها همه لازم است. اگر اینها شد، هرچه زمان به جلو برود، ما به جلو میرویم و توقف دیگر وجود ندارد. ۱۳۸۹/۰۴/۲۴

 قرآن خواندن با حالت روزه‌داری لذت دیگری دارد
با حالت روزه‌داری یا حالت نورانیتِ ناشی از روزه‌داری، در شبها و نیمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت دیگری و معنای دیگری دارد. چیزی که انسان در چنین تلاوتی از قرآن فرا میگیرد، در حال متعارف و معمول نمیتواند به چنین تلاوتی دسترسی پیدا کند؛ آنها از این هم بهره میبرند. ۱۳۸۶/۰۶/۲۳

 قهرمانان قرآنی را احترام کنید
اگر بخواهیم همه قرآن را بیاموزند، عدّه‌ای باید در اوج قرار گیرند - مثل همه چیز دیگر - همین‌طور که اگر بخواهید ورزش، همگانی شود، بایستی عدّه‌ای قهرمان را جلوِ چشم مردم نگهدارید. اگر بخواهید قرآن در خانه‌ها، بین بچه‌ها، بین بزرگها، بین زنها و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید.۱۳۷۷/۰۹/۰۱

 برای قراء قرآن منبر بگذاریم
میخواهم در جامعه‌ی ما کاری بشود که برای قراء قرآن منبر بگذاریم و همچنان که الان وعاظ منبر میروند، قاریان قرآن هم منبر بروند و مثلا نیم‌ساعت قرآن بخوانند و مردم آن زلال کلام الهی را مستقیم از او بشنوند و دلهایشان بلرزد و اشک بریزند و موعظه بشوند و بلند شوند و بروند؛ ولی ما حالا قرآن کریم را فقط مقدمه‌ی سخنرانی قرار داده‌ایم!
من در سالهای ۵۱ و ۵۲ و ۵۳ در مشهد سخنرانی میکردم؛ میایستادم سخنرانی میکردم. بعد هم که حرف من تمام میشد، روی زمین مینشستم. سپس صندلی میگذاشتیم، تا قاری قرآن تلاوت کند. ۱۳۷۰/۰۱/۲۲

 حاجی‌ها در حج یک ختم قرآن داشته باشند
اگر یک جوانی، یک مردی یا زنی در دوره‌ی حج انس با قرآن را یاد بگیرد، تأمل و تدبر در عبارات دعاها و مناجات با پروردگار را یاد بگیرد، این میشود سرمایه‌ای برای او در طول زندگی. حاجی اگر خود را مقید کند که در مدینه‌ی منوره یک ختم قرآن بخواند؛ در مکه‌ی مکرمه یک ختم قرآن بخواند - اینجا خانه‌ی قرآن است؛ محل نزول قرآن است - یا اگر نمیتواند یک ختم قرآن بخواند، یک بخش عمده‌ای از قرآن را بخواند با تأمل، با تدبر؛ اگر عادت کند به تأمل و تدبر در قرآن در این مدتی که آنجاست - بتوانید عادت بدهید حاجی را به اینچنین سیره‌ها و رویه‌های ماندگار معنوی و روحی - این برای او میشود یک سرمایه. قرآن یک ذخیره‌ی تمام‌نشدنی است. انس با قرآن از هر واعظی، از هر رفیق ناصحی، از هر درسی برای انسان مفیدتر است. ۱۳۸۶/۰۸/۲۳

 جوانان آیات عزت و توحید عملی را حفظ کنند
اگرچه همه‌ی آیات کریمه‌ی قرآن نور است، اما امروز جوانان به بخشی از آیات قرآن خیلی احتیاج دارند و آن، چیزهایی است که عزت اسلام و عزت جامعه‌ی اسلامی و توحید عملی جوامع اسلامی در آنهاست. جوانان ما در همه‌جای دنیای اسلام بایستی این‌گونه آیات را روان و حفظ باشند و از آنها درس بگیرند. ۱۳۷۰/۰۳/۱۶

 


فلسفه، روزه، مسئله این است!

سعید حاجی پــور

ماه رمضان های دوران کودکی را هیچ وقت فراموش نمی کنم. آن زمان ها که وقتی ماه رمضان می آمد؛ همه از آن صحبت می کردند؛ پدر و مادر ها، تلویزیون، رادیو، حتی معلم مدرسه هم موضوع انشا ماه رمضان می داد. و این ما بودیم که در این یک ماه پر می شد ظرف وجودیمان از معارف و حقایق شهر الرمضان.

و یا حتی قبل تر از آن را هم یادم هست؛ آن موقع کوچکتر از آن بودیم که حرف های رسانه ی ملی را بفهمیم و هنوز در کلاس های درس آموزش و پرورش حضور به هم نرسانیده بودیم، آن موقع که از مادر گرامی فلسفه روزه را سوال می کردم و او می گفت: " درست است که وضع مالی ما زیاد خوب نیست و بابا زیاد درآمد ندارد ولی حتی کسانی هستند که وضعیت شان از ما هم بدتر است و خدا این ماه را گذاشته تا ما روزه بگیریم و گرسنگی و تشنگی بکشیم تا با آنها هم دردی کنیم و بیشتر به آنها کمک کنیم."

و این بود فلسفه روزه از زبان مادرم که خیلی هم باسواد نبود، اصول کافی و من لا یحضره الفقیه نخوانده بود ولی هر آنچه او می گفت همانند وحی بود که بر جان من نازل می شد و فلسفه روزه را با تمام وجودم لمس می کردم.

بزرگ تر که شدیم و در زمره دانش آموزان که قلمدادمان کردند، در ماه رمضان معلم موضوع انشا می داد که پیرامون روزه بنویسید و از آنجا که ما از همان دوران کودکی مدادمان از همه بیشتر می نوشت انشا هایی می نوشتیم که خودمان هم نمی فهمیدیم و معلم از حیرت فشارش بالا و پایین می شد. پیرامون فلسفه روزه که همان حرف های مادر را تئوریزه می کردیم ( بخوانید قلمبه سلمبه) و به خورد بچه های مردم می دادیم، اندر حکایات روزه کله گنجشکی چه فلسفه هایی که  نمی بافتیم و چه احکامی که پیرامون آن به رساله های عملیه اضافه نمی کردیم.

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مقالات سئو و دیجیتال مارکتینگ بلاگی برای سن فایل صفحه رسمی علی سبک خیز عربی نهم . Psychology تینا up2movie انواع نورپردازی وروشنایی درکرمان لانه‌زنبوری